فاطمه جان فاطمه جان ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

نی نی ما

یه وضعی !

سلام خانمم چطوری نی نی شیطون من ؟ البته باید بگم شیطون و شکمو آخه هر وقت من یه چیزی می خورم چند لحظه بعدش تو هم شروع می کنی به تکون خوردن عزیز دلم . قربون اون وول خوردنت بشم من خدا رو شکر دل دردم بهتر شده این چند روز به لطف دارو ها و آمپول هایی که می زنم  . دکتر واسم پنج تا امپول پرولاتون نوشته که طبق تحقیقات اینترنتی بنده واسه کسایی تجویز می شه که یا سابقه زایمان زود رس دارند یا سقط مکرر و این جور مسایل .من که هیچ کدوم از اینا رو نداشتم تازه باید شبی یکی بزنم که تو همون تحقیقات متوجه شدم  معمولا هفته ای یا ماهی یه بار واسه همه بوده بعد از اون یه کم مردد شدم در مورد استفادش ولی به ق...
29 مرداد 1392

به خیر گذشت !!

عزیز دلم سلام از روز یکشنبه یه کمی دل درد داشتم و گفتم حتما چیز مهمی نیست و خوب می شه  آخه درد کمر و اینا این چند وقت واسم عادی شده و نرفتم دکتر ولی بهتر نشدم تا روز دوشنبه که دیدم هنوز ادامه داره انگار برای همین از صبح شروع کردم به این مطب و اون مطب تلفن زدن ( آخه دکتر خودم دوشنبه ها نیست ) تا از یه دکتر خوب نوبت بگیرم که البته موفق نشدم . بعد از ظهر پیش خودم گفتم یه زنگ به مطب دکتر خودم بزنم حالا شاید یکی برداشت و در کمال ناباوری منشیش جواب داد خلاصه نوبت گرفتم و رفتم . دوباره وزن و فشارم رو اندازه گرفت  و صدای قلبت رو چک کرد که خدا رو شکر خوب بود . بعد از اون خیالم یه کم راحت شد که حال تو خوبه   ...
24 مرداد 1392

این چند روز

احوال دختر مامان چطوره ؟ ان شالا که خوب خوبی نفس مامان  تو این هفته رفتم دکتر و نتیجه آزمایش و سونو که رفته بودم را به دکتر نشون دادم . گفت همه چی نرمال و خوبه صدای قشنگ قلبت رو هم شنیدم عزیزم . واضح و تند تند مامانی فدات شه فقط بهم گفت که وزنت اضافه نشده و واسم یه قرص ویتامین نوشته که اشتها رو زیاد می کنه   آخه تو این پنج ماه 1 کیلو اضافه شده به وزنم . ولی از رشد تو راضی بود    امروز آخرین روز ماه رمضانه و ان شالا فردا عیده مبارکت باشه . امشب می خوایم با مامان جون اینا بریم واسه افطار بیرون . قرار بود من و بابایی دو تایی بریم که برناممون عوض شد . آخه ...
17 مرداد 1392

نی نی ما یه دختره :))

سلام  خانم کوچولوی من  خوبی عزیزم ؟ دو روز پیش با بابا رفتیم سونوگرافی . خانم دکتر بهم گفت که همه چی خوبه و خدا رو شکر مشکلی نیست بعد من ازش پرسیدم جنسیتش معلوم نیست ؟؟؟ اونم گفت ؟ دختره منم کلی ذوق کردم و به بابا هم که گفتم خیلی خوشحال شد . البته زیاد واسمون فرقی نداشت ولی هر دومون دوست داشتیم یه دختر داشته باشیم . چون تو این مدت همه بهم میگفتن پسره و منم انگار باورم شده بود واسه همین برامون غیر منتظره بود . در هر حال ان شالا سلامت باشی حالا دیگه می تونم برم وسایلتو بخرم . سعی می کنم عکس همشو واست بذارم . دوست دارم مامانی . مراقب خودت باش        &n...
13 مرداد 1392

کوچولوی وقت شناس !

سلام عزیزم . چطوری گل مامان ؟ خبر جدید اینکه پریشب برای اولین بار تکون خوردنتو احساس کردم عشق مامانی وای اینقدر با مزه بود . مثل اینکه با انگشت به دل مامانی ضربه می زدی . خیلی حس خوبی بود . جالب این که وسط احیا بودم و داشتم دعا می خوندم . بابا هم کنارم نشسته بود وقتی بهش گفتم هر دومون از ذوق خندمون گرفته بود . فکر کن اون وسط که همه تو حس و حال و گریه هستن !!! ولی خوشحالم اولین باری که این اتفاق افتاد تو این شب عزیز بود . آفرین به کوچولوی وقت شناسم   ان شالا همه ی اونایی که آرزوی مامان شدن دارن زود به حاجتشون برسن و خدا یه نی نیه سالم بهشون بده . تو این شب های قدر واسه همشون دعا کن عز...
13 مرداد 1392

اولین بار

سلام عزیز دلم . بالاخره ساختمش . وبلاگتو می گم مبارکت باشه مامانی. خیلی وقت بود تصمیم داشتم که این کارو بکنم ولی نشده بود البته  شما هنوز به دنیا نیومدی . الان هفته 19 هست که تو دل منی و منو بابا از خدا خیلی خیلییییی ممنونیم که تو را به ما داد . ان شالا سالم و سلامت بیای تو بغلمون ...
1 مرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی ما می باشد